بحرالعلوم

علامه بحرالعلوم

زندگی‌نامه

سید محمدمهدی بن مرتضی بن محمد بروجردی طباطبایی بحرالعلوم، در عید فطر سال ۱۱۵۵ق در کربلا متولد شد. پدر و اجدادش از عالمان دین بودند. مادرِ پدربزرگ او از نسل مجلسی اول بود و به‌همین دلیل ، بحرالعلوم از مجلسی اول به‌عنوان جدّ و از علامه مجلسی به‌عنوان دایی خود یاد می‌کند.[۱]

سید محمدمهدی بحرالعلوم سرانجام در ۲۴ رجب سال ۱۲۱۲ق[۲] در سن ۵۷ سالگی درگذشت و در کنار قبر شیخ طوسی به خاک سپرده شد.

جایگاه علمی

بحرالعلوم تحصیلات خود را در زادگاهش کربلا و نزد پدر و شیخ یوسف بحرانی(صاحب حدائق) آغاز کرد و بعد به نجف رفت و نزد شیخ مهدی بن محمد فتونی عاملی و شیخ محمدتقی دورقی و شیخ محمدباقر هزارجریبی به کسب علم پرداخت. سپس به کربلا بازگشت و در درس وحید بهبهانی شرکت کرد.[۳] در ۱۱۸۶ق به مشهد سفر کرد و هفت سال در آنجا اقامت گزید. در این مدت گذشته از شرکت در مجالس علمی و مباحثه با علما، نزد میرزا میرزا محمدمهدی خراسانی به فراگیری فلسفه پرداخت و این حکیم او را به سبب مقام شامخ علمی‌اش بحرالعلوم خواند. این لقب که پیش از آن به کسی داده نشده بود، بعدها عنوان خاندان وی شد که تا امروز به آن شهرت دارند.[۴]

تدریس و شاگردان

پس از آنکه وحید بهبهانی به علت کهولت سن درسش را تعطیل کرد، بحرالعلوم به توصیه استاد به نجف بازگشت و در آنجا حوزه درسی تشکیل داد. سید بحرالعلوم در ۱۱۹۳ق به حج رفت و در مدت دو سالی که در حجاز بود، گذشته از اقدامات دینی، به تدریس فقه مذاهب اربعه پرداخت و افراد بسیاری در حلقه درسی او شرکت کردند.[۵]

علامه بحرالعلوم شاگردان بسیاری داشت و به عده‌ای نیز اجازه روایت داد، از جمله:

ریاست عامه

شهامت اخلاقی و روحیه اصلاح‌طلبی بحرالعلوم سبب شد که در دوران ریاست عامّه، در اجرای تکالیف اجتماع-دینی با بزرگان معاصر خود همکاری کند، از جمله: در مسایل فتوایی مردم را به تقلید از شیخ جعفر نجفی رهنمون شد. برای قضا و رسیدگی به خصومات، شیخ محیی الدین را معرفی کرد. برای اقامه جماعت، شیخ حسین نجف عالم و زاهد و امام جماعت مسجد هندی را منصوب کرد. همچنین شاگردش سید جواد عاملی مؤلف مفتاح الکرامه، را به تدوین کتب، از جمله تقریرات درس خود او که محور آن کتاب وافی فیض کاشانی بود، تشویق کرد.

خود علامه بحرالعلوم نیز علاوه بر تدریس فقه و حدیث، به امور مردم رسیدگی می‌کرد.[۷]

خصوصیات اخلاقی

اجتناب بحرالعلوم از هرگونه سخت گیری در امور جاری زندگی و نیز سخاوت و همت بلند او زبانزد همگان بود، چندان که برخی به گرایش‌های عرفانی در وی معتقد شده‌اند و تأثیر این گرایش را در دست‌پروردگان و برخی از علمای پس از او نمی‌توان انکار کرد.

مزار سید محمد مهدی بحرالعلوم در مسجد شیخ طوسی نجف

همه معاصران بحرالعلوم به مقام علم و تقوای او اذعان کرده‌اند. حتی استاد او، وحید بهبهانی، در سال‌های پایانی عمر، چون زوال ملکه اجتهاد را در خود احتمال می‌داد، در مسایل فقهی از او نظرخواهی می‌کرد.[۸]

خبر تشرف وی به حضور امام زمان(عج) به حد تواتر رسیده است و اصل این تشرف را هیچ‌یک از دانشمندان معاصر یا متأخر از او، انکار نکرده‌اند.[۹] سید محمدحسین حسینی تهرانی ادعا کرده که از بعضی از کلمات‌ بزرگان‌ استفاده‌ می‌شود که‌ باب‌ امکان‌ تشرّف‌ به‌ خدمت‌ آن‌ ولیّ والای عالم‌ امکان‌(امام زمان(َع) پیوسته‌ برای او باز بوده‌ است‌. [۱۰]

آثار

برخی از آثار سید بحرالعلوم عبارتند از:

بندهای دوازده‌گانه

یکی از اشعار وی مجموعه دوازده قصیده دوازده بیتی است. وی این اشعار را بر اساس قصیده محتشم کاشانی سروده است و این اشعار را به عربی ترجمه کرده است.[۱۷] مطلع قصیده سید مهدی بحرالعلوم چنین است: الله اکبر ماذا الحادثُ الجَلَلُ *** و قد تزلزل سهلُ الارض و الجبلُ ***ما هذه الزفراتُ الصاعداتُ أسیً *** کأنّها مِن لهیب القلب تشتعلُ [نیازمند منبع]

پانویس

  1.  قمی، الکنی والالقاب، ج۲، ص۶۲
  2.  حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۴.
  3.  مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۳۴؛ حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۱۶
  4.  بحرالعلوم، الفوائد الرجالیة، ۱۳۶۳ش، ج۱، مقدمه، ص۴۳؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۵۹
  5.  حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۲، ص۴۱۷.
  6.  خوانساری، روضات الجنات، ۱۳۹۲ق، ج۷، ص۲۰۴؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۵۹-۱۶۰
  7.  امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۵۹
  8.  حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۱۶
  9.  حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۲، ص۴۱۸.
  10.  رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۲۱
  11.  آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۲، ص۲۸۴.
  12.  آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۲، ص۲۸۴.
  13.  حسینی طهرانی، شرح رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، مقدمه، ص۱۷.
  14.  امین، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۱۶۰.
  15.  حسینی طهرانی، شرح رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، مقدمه، ص۱۶.
  16.  امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۶۰؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲۱، ص۸۱؛ حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۱۹-۴۲۱؛ زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۶م، ج۷، ص۱۱۳
  17.  مجله تراثنا، شماره ۱۰، العقود الاثنی عشر فی رثاء سادات البشر
 

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، ۱۴۰۳ق.
  • امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، ۱۴۰۳ق.
  • بحرالعلوم، محمدمهدی، الفوائد الرجالیة، تهران، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، ۱۳۶۳ش.
  • حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، اصفهان، ۱۳۶۲ش.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، شرح رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، مشهد، ملکوت نور قرآن، ۱۴۲۵ق.
  • خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، چاپ اسدالله اسماعیلیان، ۱۳۹۲ق.
  • زرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۶م.
  • قمی، شیخ عباس، الکنی والالقاب، صیدا، ۱۳۵۸ش.
  • مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش.

 

اساتید  

سید بحر العلوم از دوران کودکى در دامن پر مهر و محبت مادر پاک دامنش و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش سید مرتضى (متوفاى 1204 ق) به آداب و اخلاق اسلامى خو گرفت و رفته رفته رشد یافت. پس از گذراندن دوره هاى علوم مقدماتى و سطح (فقه و اصول)، در آغاز بلوغ به درس خارج که از سوى پدرش تدریس مى شد راه یافت و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نایل آمد.

سید محمد مهدى، همچنین در محضر اساتید بنام حوزه کربلا و نجف اشرف شرکت جست، فرهیختگان بنامى؛ چون محمد باقر وحید بهبهانى، شیخ یوسف بحرانى، محمد تقى دورقى نجفى و مهدى فتونى نباطى عاملى.

او حکمت و فلسفه را نزد آقا میرزا ابوالقاسم مدرس فرا گرفت و آن حکیم وارسته نیز در نزد وى درس اصول و فقه را آموخت.

وحید بهبهانى در اواخر عمر خویش مردم را در مسائل و فتواهاى احتیاطى به سوى سید محمد مهدى راهنمایى مى کرد و او را مجتهدى جامع الشرایط مى دانست.

سید در سال 1186 ق. به قصد زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع) و دیدار با علماى بزرگ ایران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامت شش‍ یا هفت ساله خود در آن شهر، علاوه بر دیدارهاى علمى با مردم و مباحثات با علما، در درس استاد میرزا مهدى اصفهانى خراسانى (1153 - 1218 ق) شرکت کرد و فلسفه، عقاید و کلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمى خویش افزود.

لقب (بحرالعلوم) از زبان این استاد براى اولین بار به سید محمد مهدى طباطبایى گفته شد. استاد که از هوش و استعداد او شگفت زده شده بود، در حین درس خطاب به شاگرد خود مى گوید: خا انت بحرالعلوم (یعنى تو دریاى علم هستى) از آن لحظه سید به این لقب معروف شد.

سفر حجاز

سید بحرالعلوم در اواخر سال 1193ق، راهى حجاز شد. استقبال شایان مردم و شخصیت هاى محافل علمى از او موجب شد که به مدت دو سال در کنار خانه خدا اقامت ورزد و به درس و بحث بپردازد.

تسلط او به فقه اهل سنت و حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در میان ساکنان آن دیار به خصوص اهل علم، محبوب ساخت که هر روزه شمارى از مردم و دانشمندان به دیدنش مى رفتند و از وى کسب فیض مى نمودند. شگفت آنکه پیروان هر کدام از مذاهب چنین مى پنداشتند که بحرالعلوم پاى بند به مذهب ایشان است. او تمام این مدت را با تقیه گذرانید و جلسه درس او در علم کلام طبق مذاهب چهارگانه دایر بود و در اواخر توقف در مکه، مذهب خود را اعلان فرمود. وقتى خبر اظهار مذهب او به گوش ‍ پیروان مذاهب دیگر رسید از اطراف به دور او ریخته ، با وى به مناقشه پرداختند و او با دانش انبوه خود بر تمامى آنها برترى پیدا کرد و همه آنها را با دلیل هاى قوى و منطقى به سوى حقیقت اسلام مجذوب ساخت.

تعیین و تثبیت جایگاه اعمال حج و مرکزیت دادن به مواقیت احرام به طورى که از نظر شرعى صحیح واقع شود و همچنین اصلاح مواقف حج، یکى از گام هاى ارزشمند سید بحرالعلوم بود؛ زیرا این مکان هاى مقدس قبل از او چندان مشخص نبود .علاوه بر اینها، سنگ هاى فرش شده در حرم را که حجاج بر آن اقامه نماز مى کردند تعویض نمود و سنگ هاى معدنى را خارج کرد و سنگ هایى را که از نظر شیعه سجده بر آنها صحیح است، جایگزین نمود. از آثار معنوى حضور این مرد بزرگ در حجاز، شیعه شدن امام جمعه مکه در هشتاد سالگى است.

مظهر فضیلتها

 سید بحرالعلوم مرد فضیلت و تقوا و نمونه اى کامل از اخلاق نیکوى انبیا بود آن معلم اخلاق و انسانیت و از مصادیق بارز اخلاق نیکو فرزانه اى است که شاگرد بلند آوازه او کاشف الغطاء در حقش چنین سروده است:

جمعت من الاخلاق کل فضیلة

فلا فضل الا عن جنابک صادر

همه فضایل و اخلاق شایسته را جمع کرده اى و در دنیا هیچ فضیلتى نیست، مگر این که از حضور تو صادر شده و تو داراى آن فضیلت هستى.

او از نظر تواضع در مرتبه عالى قرار داشت و براى دیگران بیش از خود احترام و ارزش قائل بود و براى مردم پدرى مهربان به حساب مى آمد سخن گفتن و راه رفتن او انسان را متحیر مى ساخت در میان مردم که راه مى رفت بیننده تصور مى کرد او فرشته است براى خدا سخن مى گفت و پیوسته به یاد خدا بود.

او در تهذیب اخلاق در مرتبه اى قرار داشت که درک آن براى بسیارى از افراد مشکل است. او کارها و ساعات فعالیت هایش را تقسیم نموده بود وقتى سیاهى شب همه جا را فرا مى گرفت مقدارى به تحقیق و آماده کردن مقدمات درس و بحث مى گذراند و پس از آن به طرف مسجد کوفه رفته در آنجا به مناجات با خدا مى پرداخت.

بحرالعلوم بر امور عبادى شاگردان خویش نیز فوق العاده اهتمام مى ورزید و در صورت غفلت و کوتاهى شاگردان از این مهم بسیار رنج مى برد یک بار براى چند روز تدریس را ترک فرمود: طلبه ها واسطه اى را نزد وى فرستادند تا علت تعطیلى درس را جویا شود بحرالعلوم در پاسخ او چنین فرموده بود: «در میان این جمعیت طلبه هرگز نشنیدم که در نصف شبها صداى تضرع و زارى و مناجات آنها بلند بشود با اینکه من غالب شبها در کوچه هاى نجف راه مى روم چنین دانش پژوهانى شایسته نیستند تا براى ایشان درس ‍ بگویم» چون طلاب این سخن را شنیدند متحول شده شب ها به ناله و گریه در محضر الهى پرداختند وقتى این تحول اخلاقى در طلبه ها پدیدار شد آن جناب دوباره تدریس را شروع کردند.

تلاش سید در حمایت از فقرا و محرومان را باید از شب هاى تاریک و کوچه هاى باریک نجف اشرف و فقیران آن دیار پرسید. او هر شب در کوچه هاى شهر مى گردید و براى فقرا نان و خوردنی هاى دیگر مى برد.

سِّر عشق

 به منظور درک بیشتر عظمت و بزرگى سید بحرالعلوم چند نمونه از ارتباط و دیدارهاى وى با حضرت مهدى (عج) را بیان مى کنیم.

الف. ناقه سوار

 آخوند ملا زین العابدین سلماسى از شاگردان و یاران نزدیک سید مى گوید: ایامى که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم روزى اتفاق افتاد که در خانه چیزى نداشتیم. مطلب را به سید عرض کردم چیزى نفرمود. از عادات جناب بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافى دور کعبه مى کرد و به خانه مى آمد و به اتاقى که مخصوص خودش بود مى رفت. ما قلیان تنباکویى براى او مى بردیم آن را مى کشید و براى هر صنفى بر طریق مذهبش درس مى گفت. در آن روزى که از تنگدستى شکایت کردم چون از طواف برگشت به حسب عادت قلیان را حاضر کردم که ناگهان کسى در را کوبید، سید بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت: قلیان را بگیر و از اینجا بیرون ببر، آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد، شخص بزرگوارى در لباس عربى داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنى و ادب دم در نشست. ساعتى نشستند و با یکدیگر سخن گفتند، آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمان را بوسید او را بر ناقه اى که دم در خانه خوابانده بود سوار کرد. مهمان رفت و بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله اى به دست من داد و گفت: این حواله اى است براى مرد صرافى که در بازار صفا است، نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگیر. آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرد براى آن مرد بردم. مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت: برو چند باربر و کارگر بیاور. پس رفتم و چهار باربر آوردم به قدرى که آن چهار نفر قدرت حمل داشتند، پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند. من فورى برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویا شوم که او چه کسى بود. وقتى رفتم نه صرافى را دیدم و نه مغازه اى را که دیده بودم از مغازه صراف پرس و جو کردم گفتند ما اصلا در اینجا دکان صرافى ندیده ایم.[3]

ب. مانند دریا

میرزاى قمى - نویسنده کتاب قوانین - مى گوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانى هم مباحثه بودم. اغلب من براى او بحث را تقریر مى کردم تا اینکه به ایران آمدم و کم کم شهرت علمى سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من تعجب مى کردم تا زمانى که خدا توفیق عنایت فرمود که براى زیارت عتبات موفق بشوم، وقتى به نجف اشرف وارد شدم سید را ملاقات کردم، مسئله اى عنوان شد دیدم سید بحرالعلوم دریاى مواج و عمیقى از دانش ها است پرسیدم: آقا ما که با هم بودیم شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده مى کردید حال شما را مانند دریا مى بینم، سید فرمود: میرزا این از اسرار است که به تو مى گویم تا من زنده ام به کسى نگو و کتمان بدار، من قبول کردم، آنگاه فرمود: چگونه این طور نباشم و حال آنکه آقایم (حجة بن الحسن عج ) مرا شبى در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند.[4]

ج. تلاوت قرآن

 میرزا حسین لاهیجى به نقل از شیخ زین العابدین سلماسى مى گوید: روزى بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام على علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:

چه خوش است صوت قرآن، زتو دلربا شنیدن

به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن

پس از آن، از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم حضرت على (ع) شدم دیدم مولایم حجة بن الحسن (عج) در بالاى سر به آواز بلند قرآن تلاوت مى کند چون صداى آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم.[5]

وفات

 سید بحرالعلوم که به علت بیمارى مدتى توان تدریس نداشت و در منزل به مطالعه و تألیف مشغول بود، سرانجام در روز 24 ذیحجه (یا رجب) سال 1212 ق. به سرای باقی سفر کرد. درگذشت سید در عالم اسلام اثرى عمیق بر جاى گذاشت و دنیاى شیعه را در ماتم فرو برد. پیکر مطهر او پس از تشییع با شکوه و اقامه نماز، در جنب مرقد شیخ طوسى، در نجف اشرف دفن شد.

 

از جمله اموری که از زندگی این سید بزرگوار نقل می‌شود ملاقات‌های علامه بحر‌العلوم با امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف است که شیخ عباس قمی آن را در منتهی‌الآمال آورده و در فواید الرضویه نیز به آن اشاره شده است، وقتی علامه بحر‌العلوم در جلسات درس آیت‌الله وحید بهبهانی شرکت می‌کرد، میرزای قمی نویسنده کتاب «قوانین الاصول» می‌گوید:

 

 من با علامه بحر‌العلوم با هم در درس استاد وحید بهبهانی شرکت می‌کردیم و در مباحثاتی که من با ایشان داشتم اغلب من تقریر کرده و درس را توضیح می‌دادم تا اینکه من به ایران آمدم و سید بحر‌العلوم در نجف ماند.

 

میرزای قمی سپس ادامه داد: بعدها وقتی شهرت علمی سید‌بحرالعلوم به من رسید تعجب می‌کردم که این نباید تا این حد از حیث علمی قوی شده باشد تا اینکه من برای زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شده و سید را ملاقات کردم، با اینکه میرزای قمی، خود از بزرگان به شمار می‌رفت، می‌گوید: من دیدم سید ‌بحر‌العلوم همانند دریای مواج و عمیقی از دانش‌هاست سپس از او پرسیدم: ما در یک درجه‌ای از علم بودیم لذا شما در این حد نبودی و چطور شد که به این معارف دست یافتی؟

 

سید رو به من کرد و گفت: میرزا این از اسرار است اما من آن را به تو می‌گویم به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی! علامه بحر‌العلوم ادامه داد: چگونه این طور نباشم در حالی که آقایم حجت‌بن ‌الحسن(ع) شبی مرا در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند!

 

 ارتفاع مسجد کوفه آنقدر کوتاه بود که آب فرات وقتی بالا می‌آمد دیگر قسمت‌هایی از مسجد کوفه قابل استفاده نبود و علامه بحرالعلوم چندین متر در آنجا خاکریزی کرد، از این رو کسانی که با مسجد کوفه آشنایی دارند آن قسمتی که به کشتی نوح منسوب است علامه بحر‌العلوم یک چاهی در آنجا قرارداد تا آیندگان بدانند چه مقدار از مسجد کوفه بالا آمده است لذا کل مسجد کوفه به دستور سید‌بحر‌العلوم خاک‌ریزی شد.

 

تلاوت قرآن امام زمان(عج)

 

میرزا حسین لاهیجی به نقل از شیخ زین العابدین سلماسی می گوید: روزی بحرالعلوم وارد حرم مطهرامام علی علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:

 

چه خوش است صوت قرآن

ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره کردن

سخن خدا شنیدن

 

پس ازآن از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم حضرت علی علیه السلام شدم دیدم مولایم حجة بن الحسن (عج) در بالای سر به آواز بلند قران تلاوت میکند چون صدای آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم.

بروجردی

آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی(رضوان الله تعالی علیه)

سید حسین طباطبائی بروجردی (۱۲۹۲ق-۱۳۸۰ق۱۲۵۴ش-۱۳۴۰ش) از مراجع تقلید شیعه که هفده سال زعیم حوزه علمیه قم و پانزده سال مرجع عام شیعیان جهان بود.

آیت الله بروجردی از شاگردان آخوند خراسانی بود که بعد از بازگشت از نجف در بروجرد ساکن شد. چند سال پس از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی به دعوت مراجع سه گانه (حجت،‌ خوانساری، صدر) به قم آمد و ریاست حوزه علمیه قم را بر عهده گرفت. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی، بروجردی مهم‌ترین مرجع شیعیان بود و در دهه ۱۳۳۰ش مرجع عام شیعیان محسوب می‌شد.

در دوران آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم گسترش و تعداد طلاب افزایش زیادی یافت. با حمایت‌‌های ایشان آثار حدیثی و فقهی متعددی احیاء و منتشر شد. مجموعه بزرگ جامع احادیث الشیعه تحت نظر او تدوین شد.

بروجردی به تقریب مذاهب اسلامی اهمیت می‌داد و در این راستا نماینده‌ای برای عضویت در دارالتقریب به مصر فرستاد. فتوای معروف محمود شلتوت برای به رسمیت شناخته شدن فقه شیعه نزد اهل سنت نتیجه فعالیت‌های آیت‌الله بروجردی بود.

اعزام مبلغ به مناطق مختلف ایران و خارج کشور، ایجاد مراکز بزرگ علمی و مذهبی، ساخت مساجد و مدارس در ایران و کشورهای مختلف، درخواست برای گنجاندن درس تعلیمات دینی در دوره ابتدایی مدارس ایران و... از مهم‌ترین اقدامات دینی، سیاسی و اجتماعی او است.

 

شهید بروجردی

سرلشگرشهید محمد بروجردی: (1333-1362) 

محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانه‌ای محقر اما مصفا به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دنیا آمد.

محمد در 7 سالگی وارد مدرسه شد اما به دلیل شرایط مادی خانواده، تحصیل در کلاس‌های شبانه توام با کار و تلاش روزانه را انتخاب کرد و خانواده را در تامین زندگی شرافتمندانه، مدد رساند.

در 17 سالگی ازدواج کرد و چندی بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستم‌شاهی بود، از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار حضرت امام (ره) راهی عراق شد، ولی در مرز دستگیر و به مدت شش ماه، روانه زندان شد.

وی ضمن ارتباط با شخصیت‌های اسلامی و انقلابی، علاوه بر خودسازی و کسب فیض، به بعضی از امور مربوط به انقلاب، همچون تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) اشتغال داشت.

چندی بعد به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه و لبنان رفت و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد و به فراگیری مسائل نظامی پرداخت.

پس از قیام 19 دی ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بی‌وقفه به مبارزات خود ادامه داد.

برخی از اقدامات وی عبارتند از:

  • مبارزه جدی و عملی علیه حضور آمریکا در کشور.

  • خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران).

  • عملیات نظامی 15 خرداد 1357.

  • انفجار در نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش.

  • خلع سلاح کلانتری 14 در میدان خراسان.

  • شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون.

هنگامی که بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران حتمی شد، محمد بروجردی به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهید بهشتی و شهید عراقی انتخاب شد و در طول مسیر با عشق و علاقه‌ای قلبی به این کار مبادرت ورزید و در مدرسه رفاه نیز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ایفای نقش نمود.

وی پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را به عهده گرفت و چندی بعد او یکی از دوازده نفری بود که در خدت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بنیانگذاری کردند.

بروجردی در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که عوامل داخلی ابرقدرت‌ها، فتنه و آشوب را در مناطق کردنشین به راه انداختند، با فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر مقابله و سرکوب ضدانقلاب، عازم پاوه شد.

پس از تصویب طرح تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، مسئولیت این کار از طرف شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی به وی سپرده شد.

وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوری‌های محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.

او که در این مدت با تشکیل یک ستاد عملیاتی در شمالغرب، فرماندهی پاسداران و بسیجیانی را که به کردستان می‌رفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اکثر مناطق آلوده را پاکسازی کند.

محمد بروجردی پس از شهادت شهید کاظمی و شهید گنجی‌زاده مستقیماً فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعب‌العبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابیون انداخت.

محمد با فعالیت های مخلصانه‌ای همه را مجذوب خود کرده بود. خبر شهادتش، تمامی رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب کرد که گویی پدر خویش را از دست داده‌اند.

شهید بروجردی که در حیات پربرکتش منشا بسیاری از خیرات بود با تقدیر الهی پس از عمری کوتاه ولی سراسر مبارزه و تلاش و محرومیت، با قلبی آکنده از عشق به اسلام و محرومان به شهادت رسید و خصلت های بی‌شماری همچون ساده‌زیستی، تحمل مشکلات، آگاهی و بصیرت، عشق به امام و ولایت، صلابت وقاطعیت در مقابل ضدانقلاب و ستمگران را برای رهروانش به یادگار گذاشت.

سرانجام محمد بروجردی اول خرداد 1362 در حالی که با عده‌ای دیگر از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد، نقده حرکت می‌کردند بر اثر انفجار مین به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به فوز عظیم شهادت نایل آمد.

سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید محمد بروجردی:

«... مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یکبار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم.

اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می کند، مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می‌کردند یک نفر که با او موافقند، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند، با او مخالف کنند.

اما شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی داد و این، علاقه من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد.

من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.

معاشرت که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را بدست بیاورم، متأسفانه نداشتم؛ ولی برخورده و رفتارها نشان دهنده معنویات و روحیات افراد هستند.»

نظر شهید حاج محمد ابراهیم همت در مورد نفوذ کلام محمد بروجردی:

«بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با شهید بروجردی، تمام مسائل آنها حل می‌شد و با دلی‌ گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان می‌رفتند ... ما شاگرد او بودیم. ایشان دارای یکسری ویژگی های اخلاقی خاصی بودند که شاید من در طول زندگیم از کمتر انسانی دیدم و ولایت‌پذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی از ویژگی های خاص اولیه این مرد بود. او خیلی ساده از خطای دیگران درباره خویش می‌گذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو می‌کرد.»

اولین وصیت نامه اول شهید محمد بروجردی:

بسمه تعالی
این وصیتنامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم، ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شده‌ام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم.

با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته‌اند و نتوانستم این حق را ادا کنم ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده‌ام، ولی مسئولیتهای سنگین‌تر بود.

در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را می‌شناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند. بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه می‌روند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته‌اند درخواست دارم برادرانی که از من بد دیده‌اند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند.

و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته‌اند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن می‌رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می‌شویم و دیگر این که با تجربه‌ای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند.

وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.

والسلام.

دومین وصیت نامه اول شهید محمد بروجردی:

بسمه تعالی

وصیت‌نامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ، از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشته‌ام، طلب آمرزش می‌کنم.

هر کس که این وصیت‌نامه را می‌خواند، برای من طلب آمرزش کند، زیرا من از این دنیا ناگاه با بار خالی می روم. و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم،‌به او می‌رسد، به غیر از مبلغی 7000 ریال (هفت صد تومان) که باید به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر کوچکترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانسته‌ام برای خانواده بطور کلی مثبت باشم، از همه پوزش می‌طلبم و طلب آمرزش می‌کنم.

والسلام.

shahidi

سیدجعفر شهیدی

علامه سیدجعفر شهیدی

سید جعفر شهیدی فرزند سید محمد، در سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در شهر بروجرد به دنیا آمد. شهیدی دوران تحصیل ابتدایی و اندکی از متوسطه را در بروجرد گذراند و سپس ادامه آن را در تهران به انجام رساند. او در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی را در آن شهر تا حد رسیدن به درجه اجتهاد ادامه داد.[۳] جعفر شهیدی دارای چند پسر و دختر است. یکی از فرزندان وی سید احسان شهیدی از طلاب حوزه علمیه قم بود که با آغاز جنگ ایران و عراق داوطلبانه به جبهه رفت و شهید شد.[۴]

بیماری سبب بازگشت شهیدی(۱۳۲۷یا ۱۳۲۸ش) به ایران شد. وی پس از بازگشت، در دبیرستان ابومسلم مشغول به تدریس شد و با توجه به اهمیت مدرک تحصیلی در میزان حقوق، بدون شرکت در کلاس‌ها موفق به دریافت لیسانس الهیات شد. وی ابتدا به نام سجادی معروف بود؛ اما بعدها تغییر شهرت داد و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت یافت. شهیدی داماد سید غلامرضا سعیدی نویسنده بیرجندی بود.[۵]

ادامه تحصیل

شهیدی رشته زبان و ادبیات فارسی را تکمیل کرد و از محضر جلال همایی و بدیع الزمان فروزانفر بهره جست، و سرانجام در سال ۱۳۴۰ با اخذ درجه دکترا در این رشته، در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. تدریس او در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ش ادامه پیدا کرد. شهیدی در زمینه‌های ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود و همنشینی او با استادانی نظیر فروزانفر، دهخدا، همائی و محمد معین به اعتبار علمی او افزود.

همکاری با دهخدا

برخورد با محمد معین، باب آشنایی شهیدی با دهخدا را فراهم کرد. بعد از تشکیل مؤسسه لغت‌نامه دهخدا، دهخدا از سیدجعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است». دهخدا در این نامه خواست به جای ۲۲ ساعت، به شهیدی شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیهٔ وقتش را در لغت‌نامهٔ دهخدا بگذراند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسؤولیت این مؤسسه را بر عهده گرفت.

افتخارات

شهیدی در سال ۱۳۶۹ش برای ترجمه نهج البلاغه[۶] و در سال ۱۳۸۵ برای نگارش کتاب تاریخ تحلیلی اسلام برندهٔ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.[۷] او همچنین از دانشگاه پکن دکتری افتخاری دریافت کرد و در سال ۱۳۷۴ نیز موفق به دریافت نشان درجه یک علمی از اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست وقت جمهوری اسلامی ایران شد.[۸]

از شهیدی، کتابخانه‌ای ۳۰ هزار جلدی در نارمک تهران به جای مانده است. شهیدی در سال ۱۳۷۴ منزل مسکونی خود در نارمک تهران را به شهرداری تهران واگذار کرد. این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. پس از درگذشت دکتر شهیدی، اتاقی در این کتابخانه به موزه نگهداری برخی آثار او اختصاص داده شد.[۹]

وفات

سید جعفر شهیدی یکشنبه ۲۳ دی سال ۱۳۸۶ش از دنیا رفت. پیکر او چهارشنبه ۲۶ دی از محل بنیاد لغت‌نامه دهخدا به سمت دانشگاه تهران تشییع[۱۰] و در امامزاده عبدالله (شهرری) دفن شد.[۱۱]

سمت‌ها

آثار

سید جعفر شهیدی آثار درباره تاریخ اسلام و در ترجمه متون دینی دارد. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه او مورد توجه خوانندگان قرار گرفته است.

شهیدی اولین کتابش را در نجف و در رد احمد کسروی نوشت، «جنایات تاریخ» اثری بود که ساواک آن را توقیف کرد. شهیدی در چاپ‌های بعدی بعضی از مطالب انتقادی آن را حذف کرد.

برخی از کتاب‌های شهیدی به زبان‌های عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ترکی استانبولی، ترکی آذربایجانی و ژاپنی ترجمه شده است. آثار دیگر شهیدی به شرح ذیر است:

تألیف‌ها

سید جعفر شهیدی (نفردوم از چپ) دردوران تحصیل در حوزه علمیه نجف

نهج البلاغه ترجمه شهیدی

  1. تصحیح آتشکده آذر
  2. صیحه آسمانی (بدون نام مؤلف چاپ شده)
  3. مهدویت واسلام (۱۳۲۴)
  4. جنایات تاریخ (۱۳۲۷)
  5. چراغ روشن در دنیای تاریک (یا زندگانی امام سجاد سلام الله علیه) (۱۳۳۵)
  6. تصحیح براهین العجم اثر مورخ الدوله سپهر
  7. تصحیح دُرّه نادره و تلخیص آن
  8. در راه خانه خدا (۱۳۵۶)
  9. پس از پنجاه سال: پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین سلام الله علیه (۱۳۵۸)
  10. شرح لغات و مشکلات دیوان انوری (۱۳۵۸)
  11. تاریخ تحلیلی اسلام: تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، (۱۳۶۲)
  12. زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱۳۶۰)
  13. آشنایی با زندگانی امام صادق سلام الله علیه (۱۳۶۲)
  14. زندگانی علی بن الحسین سلام الله علیه (۱۳۶۵)
  15. ستایش و سوگ امام هشتم سلام الله علیه در شعر فارسی (۱۳۶۵)
  16. عرشیان (۱۳۷۱)
  17. شرح مثنوی شریف (۱۳۷۳) از جزو دوم دفتر اول تا پایان دفتر ششم (ادامه کار مرحوم فروزانفر)
  18. از دیروز تا امروز (مجموعه مقاله‌هاو سفرنامه‌ها) (۱۳۷۳)
  19. علی از زبان علی: شرح زندگانی امیر مؤمنان سلام الله علیه (۱۳۷۶)
  20. شرح مثنوی دفتر چهارم، پنجم و ششم (۱۳۷۴-۱۳۸۰)

ترجمه‌ها

  1. نهج البلاغه
  2. شیر زن کربلا،(زندگی حضرت زینب«س») ترجمه بخشی از کتاب تراجم سیدات بیت النبوّة تألیف دکتر بنت الشاطی
  3. ابوذر غفاری نخستین انقلابی اسلام(ترجمه ۱۳۲۰)
  4. انقلاب بزرگ ترجمه الفتنة الکُبری اثر طه حسین۱۳۳۶

آثار ترجمه شده

  1. «پس از پنجاه سال (قیام حسین)»، به زبان‌های عربی، انگلیسی، ترکی استانبولی، ترکی آذربایجانی، ژاپنی، اردو.
  2. «کتاب زندگانی حضرت فاطمه»، به زبان ترکی استانبولی، عربی.
  3. «تاریخ تحلیلی اسلام»، به زبان‌های عربی، یونانی.[۱۲]
  4. «علی از زبان علی، شرح زندگانی امیر مؤمنان»، به زبان عربی.

پانویس

  1.  «شب سید جعفر شهیدی»، مجله فرهنگی هنری بخارا.، بازبینی ۳۱ خرداد ۹۳.
  2.  زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر سیدجعفر شهیدی، صص۲۴۵-۲۴۹.
  3.  رجوع کنید به: احمدی گیوی، فضل و فضیلت شهیدی، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر سیدجعفر شهیدی، ص۱۶۷.
  4.  «علامه شهیدی در روایتی که تحریف شد»، عصر ایران.
  5.  روزنامه ابتکاربازبینی ۳۱ خرداد ۹۳.
  6.  «دوره هشتم کتاب سال»، سایت جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران.
  7.  «زندگینامه: سید جعفر شهیدى (۱۲۹۷-۱۳۸۶)»، همشهری آنلاین.
  8.  «زندگینامه: سید جعفر شهیدى (۱۲۹۷-۱۳۸۶)»، همشهری آنلاین.
  9.  گشایش اتاق موزه استاد شهیدیوبگاه تابناک، بازبینی ۳۱ خرداد ۹۳.
  10.  شبکه اینترنتی آفتاب بازبینی ۳۱ خرداد ۹۳.
  11.  پایگاه سید جعفر شهیدی.
  12.  زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر سیدجعفر شهیدی، ص۲۴۸.
 

منابع

صارمی

خبرنگار شهید محمود صارمی

«محمود صارمی» سال ۱۳۴۷ در شهرستان بروجرد متولد شد پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۷ و شرکت در کنکور سراسری و پذیرفته شدن در رشته «جغرافیا» دانشگاه به تهران مهاجرت کرد و دوران تحصیل در مقطع کارشناسی، خود را در سخت‌ترین شرایط زندگی، با کار کردن جهت امرار و معاش تأمین هزینه‌های تحصیل طی کرد. او همراه با تحصیل به دلیل علاقه شدید به ورزش «کاراته» داشت و در مدت کوتاهی با گذراندن دوره‌های مختلف این رشته موفق به کسب کمربند مشکی و کارت مربی‌گری شد و در مسابقات شهرستان و استان شرکت می‌کرد که موفقیت‌هایی را نیز در این زمینه به دست آورد.

اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل

«محمود» در حالی که مشغول به تحصیل در دانشگاه بود، نتوانست نسبت به تجاوز دشمن به خاک سرزمین‌مان بی‌تفاوت باشد و مانند سایر جوانان ایران زمین عزمش را برای مقابله با دشمن بعثی جزم کرد و از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به جبهه‌های «کردستان»، «حلبچه» و جنوب «خرمشهر» اعزام شد و ۱۷ ماه در این جبهه‌ها در کنار سایر رزمندگان اسلام به دفاع از کیان و تمامیت ارضی کشور پرداخت پس از بازگشت از جبهه ضمن ادامه تحصیل در سال ۷۰ به استخدام ایرنا درامد و سپس در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شد.

جذب شهید محمود صارمی در ایرنا 
شهید محمود صارمی در سال ۱۳۷۰ جذب خبرگزاری جمهوری اسلامی شد و بعد از پنج سال تلاش و فعالیت، به خارج از کشور اعزام و مسوولیت دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی را در مزارشریف برعهده گرفت.  
شهید صارمی ۲ سال به عنوان خبرنگار در افغانستان فعالیت کرده و در نهایت به شهادت رسید.

مسوولیت پذیری و متعهد بودن وی به اندازه ای بود که وقتی شهر مزار شریف توسط طالبان سقوط کرده و خود محل استقرار ایشان در معرض خطر بود لحظه ای دست از رسالت خود برنداشته و آخرین خبر وی برای ایرنا به شرح زیر است: 'مزار شریف سقوط کرد"

مزار شریف سقوط کرد 
آخرین پیام مخابره شده از شهید محمود صارمی: «مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروهطالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری .مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای»

محمود خبرنگار شجاعی که بارها مورد سود قصد و اذیت و آزار قرار گرفته بود بعد از این خبر به دست افرادی متحجر به نام طالبان به آسمان‌ها پرواز کرد و این خبر خود باعث شد تا دنیا از جنایت طالبان در افغانستان مطلع شود و این چنین بود که مظلومیت خبرنگاران در حین انجام کار برهمگان آشکار شد.

محمود به همراه هشت دیپلمات ایرانی تنها به جرم نشر حقایق در کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان  از سوی گروه بی ریشه و متحجر طالبان مورد حمله قرار گرفتند و پس از رگبار گلوله در گوری دسته جمعی دفن شدند تا هرگز شناسایی نشوند.

بعد از ۱۷مرداد ۷۷ و بی خبری ایران از خبرنگار ایرانی و دیپلماتها وزارت خارجه اقدامات لازم را برای جستجوی این عزیزان به کار گرفت و بعد از گذشت بیش از ۲۰روز مشخص شد که این جوانان سراراز ایرانی بی گناه و مظلوئمان شهید شده اند.

عمق فاجعه به حدی بود که سه روز عزای عمومی از سوی رهبر فرزانه انقلاب اعلام، روسای جمهور بیش از ۱۸۰کشور جهان ضمن محکومیت این اقدام برای ایران اسلامی پیام تسلیت فرستادند و تمثال شهید صارمی تا مدتهای طولانی به پاس رشادت، جسارت و سخت کوشی شهید صارمی در مقابل سازمان ملل نصب شد.

آری ۱۷ مردادماه یادآور رشادت، جانفشانی و فداکاری شهید محمود صارمی است که شجاعانه در راه انجام وظیفه مهم خبرنگاری و اطلاع رسانی، جان خود را فدا کرد و شهید شد و در تشییع جنازه میلیونی این سرافرازان و سربازان ولایت رهبر فرزانه انقلاب حضور یافتند و بیا بوسه برتابوت شهید صارمی از مقام شامخ شهدا و شهدای عرصه خبر تجلیل کردند

فرازی از وصیتنامه

بسمه تعالی

ای برادران و خواهران جهادگر خطاهای من گنه کار روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود. ای خدا مرا که در اثر غرور و خودپرستی گناه می‌کنم ببخش زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد و خدایا مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده.

سرانجام شهید محمودصارمی این جوان تربیت شده در مکتب اباعبدا..الحسین  در سن ۳۰سالگی با نوشیدن شربت شهادت در کنار همرزمان شهیدش در زادگاهش شهر بروجرد  در خاک ارمیدو به ارزوی خود که شهادت بود دست یافت  و برای جامعه مطبوعاتی و رسانه ای کشور افتخار به ارمغان  آورد.

در  مرداد ۷۷ زمانی که جنگ‌های داخلی افغانستان در این سرزمین آشوب زده به اوج خود رسیده بود و سانسور خبری بر همه رسانه ها حاکم بود و از سوی شیطان بزرگ و سردمداران آن اجازه داده نمی شد تا جنایات طالبان آنروز و  داعش امروز به جهان مخابره شود خبرنگار ایرانی محمود صارمی به تنهایی در مقابل  آنها ایستاد و با بیان رخدادها و جنایتهای وحشیانه و ددمنشانه طالبان در افغانستان از جمله  زنده به گور کردن زنان و دختران و ریختن خون شیعیان  و صدهها جنایت دیگر با اطلاع رسانی خود از تریبون ایرنا پرده از جنایات طالبان برداشت و با نثار خون خود  سرانجام برگ زرینی از مقاومت و جوانمردی در تاریخ رسانه ای ایران رقم زد و  در سخت‌ترین لحظه‌ها ماند و با مردانگی‌اش درس مقاومت و بزرگ‌مردی را معنا کرد.

آیتی

استاد عبدالمحمد آیتی 

عبدالمحمد آیتی، فرزند صادق در اردیبهشت ۱۳۰۵ش در بروجرد به دنیا آمد. او در شش سالگی به مکتب رفت و به آموختن الفبا و خواندن کتاب‌های ادبی پرداخت. او در مهر ۱۳۱۴ش به مدارس رسمی پا گذاشت و دوران شش سالۀ ابتدایی را در دبیرستان‌های اعتضاد، فاطمیه، ناموس و پانزده بهمن بروجرد به پایان رساند.[۱]

تحصیل در حوزه

آیتی با اصرار، رضایت پدرش را که مخالف تحصیل او بود و متمایل بود که به کار آزاد بپردازد جلب نمود[۲] و دورۀ اول متوسطه را به مدت سه سال در دبیرستان بروجرد طی کرد.[۳]

او به دلیل علاقه‌مندی به علوم حوزوی، هم‌زمان با تحصیل در دبیرستان، تابستان‌ها به مدرسه علمیه آقا رفت و جامع المقدمات و سیوطی را خواند. عبدالمحمد آیتی در مهر ۱۳۲۴ش راهی قم شد و یک سال در حوزه علمیه قم کسب علم نمود.[۴]

ورود به دانشگاه

او در مهر ۱۳۲۵ش به تهران رفت و چون بخشی از معارف حوزوی را خوانده بود و تصدیق مدرسی داشت به دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران راه یافت و دورۀ معقول و منقول را پشت سر گذاشت. او چون قصد داشت در آینده معلم شود هم زمان با تحصیل در دانشگاه تهران دوره‌های روان شناسی و علوم تربیتی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۲۸ش با رتبۀ اول لیسانس گرفت.

تدریس و سردبیری

در مهر همان سال با رتبۀ یک دبیری به سمت دبیر دبیرستان‌های بابل منصوب شد. یک سال بعد به خرم آباد انتقال یافت. از مهر ۱۳۳۲ به مدت ده سال در دبیرستان‌های ساوه به تدریس پرداخت. سپس مدتی در تهران و گرمسار دبیر بود.

عبدالمحمد آیتی در سال ۱۳۴۹ شمسی سردبیر ماهنامۀ آموزش و پرورش شد و این سمت را تا ده سال بر عهده داشت. او در این ایام در دبیرستان‌های شبانۀ تهران به تدریس می‌پرداخت.

نویسندگی، عضویت فرهنگستان، وفات

آیتی در سال ۱۳۵۹ش بازنشسته شد و از آن پس اوقات خود را به نوشتن اختصاص داد و در ۲۰ مهر ۱۳۷۰ به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. او پس از تشکیل گروه دانشنامۀ تحقیقات ادبی در سال ١٣٧١، تا سال ١٣٧٩ ریاست این گروه و پس از آن ریاست شورای علمی دانشنامۀ تحقیقات ادبی فرهنگستان را نیز بر عهده داشت.

وی در ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ش در ۸۷ سالگی چشم از جهان فروبست و در آرامستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

فعالیت‌های تحقیقی و پژوهشی

آیتی در کنار آموزش همواره به تحقیق و پژوهش مشغول بوده است. او چنان که خود می‌گوید از ۱۳۲۹ش که نوشتن را شروع کرد هیچ‌گاه قلم را بر زمین نگذاشت.[۵] حاصل کوشش علمی او حدود بیست عنوان کتاب در بیش از چهل مجلد است.

با آن‌که او به تصنیف آثار مستقل بیش از کار مستقل علاقه داشت به ملاحظۀ ضرورت آشنایی مردم کشورش با فرهنگ زمانه، راه ترجمه را برگزید تا در انتقال معارف و فرهنگ اقوام دیگر سهمی داشته باشد.[۶] به جز چند مجموعه داستان و رمان که آیتی از انگلیسی به زبان فارسی برگردانده است، دیگر ترجمه‌های او از متون عربی قدیم و جدید است.

آثار آیتی از حیث سبک متفاوت است و از حیث موضوع، متفاوت، متنوع و مشتمل بر متن‌های کهن تاریخی، ادبی و جغرافیایی اعم از قدیم و جدید است. تنوع آثار ترجمه شده به قلم آیتی حاکی از گستردگی و عمق اطلاعات تاریخی و جغرافیایی، دینی و ادبی و تسلط او بر فن ترجمه و سبک‌های مختلف ادبی و نوشتاری است.

ترجمه قرآن

عبدالمحمد آیتی ترجمه‌ای از قرآن به دست داده است که به تصدیق اهل فن، به خوبی از عهدۀ آن بر آمده است.[۷] او سه سال از عمر خود را صرف ترجمۀ قرآن کریم کرد. در این ترجمه صرفاً متن به فارسی برگردانده شده و به تفسیر در نیامیخته است.[۸] ترجمۀ قرآن آیتی در ایران و دیگر کشورهای فارسی‌زبان مورد اقبال قرار گرفت و چندین بار تجدید چاپ شد.

ترجمه نهج البلاغه

از ترجمه‌های مشهور آیتی، ترجمه او از نهج‌البلاغه است که نخستین بار بنیاد نهج‌البلاغه آن را چاپ کرده است. به گفته منتقدان، ترجمه او از این کتاب، از استوارترین ترجمه‌های فارسی این کتاب است.[۹]

آثار

ترجمه ها

  • قرآن مجید، تهران، سروش، ۱۳۶۷ش.
  • نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج‌البلاغه
  • صحیفه سجادیه، تهران، سروش، ۱۳۷۲ش
  • آمرزش، ابوالعلاء معری، تهران، اشرفی، ۱۳۴۷‌ش: عنوان اصلی این کتاب الغفران و شامل سه بخش است. آیتی قسمت دوم را تلخیص و ترجمه کرده است.
  • آواره، رابیندرانات تاگور، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۴۴‌ش.
  • باتلاق، می‌کاو التاری، تهران، کیهان، ۱۳۴۱‌ش.
  • بسی رنج بردم، رمان فردوسی، ساتم الغ زاده، سروا، ۱۳۷۷‌ش، ترجمه از زبان تاجیکی.
  • تاریخ ادبیات زبان عربی، حنا الفاخوری، تهران، توس، ۱۳۶۲‌ش: این کتاب در ۱۳۶۲ش به عنوان کتاب سال برگزیدۀ جمهوری اسلامی ایران در ادبیات عرب در بخش ترجمه انتخاب شد.
  • کتاب الغارات نوشته ابراهیم بن محمد ثقفی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴‌ش.
  • الحوادث الجامعه (١٣٨١)، ابن الفوطی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
  • تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ۵ جلد، عبدالله عنان، تهران، کیهان، ۱۳۶۶-۱۳۷۱‌ش.
  • تاریخ مختصر الدول، ابن العبری، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۷‌ش.
  • تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی.
  • تفسیر من هدی القرآن، سید محمد تقی مدرس، ج۲-۴ و ۷.
  • تقویم البلدان، عمادالدین اسماعیل ابوالفداء، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹‌ش.
  • حجاز در صدر اسلام، احمد العلی، مرکز تحقیقات حج، ۱۳۷۵‌ش.
  • دربارۀ فلسفۀ اسلامی، ابراهیم بیومی مدکور، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱‌ش.
  • راز صخره‌ها، مجموعه داستان، سروا، ۱۳۷۷‌ش.
  • رندا، مجموعۀ بیست داستان از بیست نویسندۀ معاصر سوریه، تهران، سروش، ۱۳۷۶‌ش.
  • العبر، تاریخ ابن خلدون، ۶ جلد، تهران، مؤسسۀ اطلاعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳-۱۳۷۱‌ش.
  • قصاید سبع علویات، ابن ابی الحدید، تهران، بشارت، ۱۳۷۴‌ش.
  • معلقات سبع، تهران، اشرفی، ۱۳۴۵‌ش.[۱۰]
  • گزیده و شرح خمسه نظامی (١٣٧١ - ١٣٥٥)، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.
  • گزیده مقامات حمیدی (١٣٨٣)، تهران، میراث مکتوب.
  • شکوه سعدی در غزل (١٣٦٩)، گزیده و شرح تعدادی از غزل‌های سعدی، تهران، هیرمند.
  • گنجور پنج گنج، گزیده و شرح اشعار نظامی (١٣٧٤)، تهران، علمی.
  • شاهنامه بنداری (١٣٨٠)، (ترجمه)، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

ترجمه داستان‌های کوتاه

  • طلوع سپیده از خلیل جبران، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۳۹، شماره۲.
  • مست از فرانک اوکونر، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره ۴۱، شماره٦.
  • کودکی که گنجشک‌ها را دوست می‌داشت از میخائیل نعیمه، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۱، شماره۷.
  • پیر مطرود از برتراند راسل، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۱، شماره۷.
  • دزد از فرانسوا کوپه، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۱، شماره٥.
  • پدر از ویلهلم شیمبتون، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۲، شماره۱.
  • کوه نقره از سلمان لاکمرلوف، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۲، شماره۳.
  • آشتی از امینه السعید، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۲، شماره۴.
  • ندای ایمان از پر بم چند، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۳، شماره۱.
  • سکه قلب از دواد سکاکینی، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۳، شماره۲.
  • دو برادر از می‌ریام آلن دوفورد، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۳، شماره٥.
  • بازگشت از محمود تیمور، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۳، شماره٦.
  • انگشتری از ایزاک دنیسن، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره ۴۳، شماره۷.
  • زندگی از موپاسان، ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۴، شماره۲.
  • دوست از همینگوی ماهنامه آموزش و پرورش، دوره۴۴، شماره۴.

تلخیص و شرح متون ادبی

  • تحریر تاریخ وصاف، تهران، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۴۶: آیتی این تاریخ ۵ جلدی را که نثری متکلف و مصنوع دارد در یک مجلد به زبان ساده و روان تحریر کرده و لغت‌های دشوار آن را توضیح داده است.
  • شرح منظومۀ مانلی و پانزده قطعۀ دیگر از نیما یوشیج، تهران، فرزان، ۱۳۷۵‌ش.
  • شکوه سعدی در غزل، تهران، هیرمند، ۱۳۶۹‌ش.
  • شکوه قصیده، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵‌ش.[۱۱]

مقالات

آیتی مقالات زیادی نیز نوشته است. از جمله:

  • اثری تازه درباره شاه نعمت الله ولی؛ نامه فرهنگستان زمستان ۱۳۷۴ شماره ۴.
  • فارابی؛ فرهنگ و زندگی سال ۱۳۵۳ شماره ۱۷.
  • خود غریبی در جهان چون شمس نیست؛ فرهنگ و زندگی سال ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ شماره ۱۳ و ۱۴.
  • داستان خلق قرآن و محنه؛ صدف شهریور ۱۳۳۷ شماره ۱۰.
  • رساله طیر ابوعلی سینا؛ صدف مرداد ۱۳۳۷ شماره ۹.
  • نقدی بر غزل معاصر؛ فرهنگ نو تیر ۱۳۳۲ شماره ۹.
  • سخنی چند در پیرامون شعر نو؛ فرهنگ نو اسفند ۱۳۳۱ شماره ۵.

وی برخی مقالات ترجمه‌ای نیز دارد. از جمله:

  • ابن باجه حکیم آندلسی نوشته حنا الفاخوری و خلیل الجر؛ فرهنگ و زندگی بهار و تابستان ۱۳۵۵ شماره ۲۱ و ۲۲.
  • فاجعه نوشته قمر کیلانی؛ گلچرخ بهمن ۱۳۷۱ شماره ۵.

پانویس

  1.  مجله رشد معلم، آذر ۱۳۸۱، شماره ۱۶۹، (از صفحه ۵۶ تا ۵۹).
  2.  از مکتب خانۀ بروجرد تا فرهنگستان ایران، سرگذشت استاد عبدالمحمد آیتی، شقایق، س ۱، ش ۲، تابستان ۱۳۷۶، ص۱۲.
  3.  مجله رشد معلم، آذر ۱۳۸۱، شماره ۱۶۹، (از صفحه ۵۶ تا ۵۹).
  4.  مجله رشد معلم، آذر ۱۳۷۹، شماره ۱۵۳ (از صفحه ۱۰ تا ۱۹).
  5.  آیتی، عبد المحمد، مترجمان عامل نقل فرهنگ‌ها هستند، س ۳، شم ۱، مسلسل ۲۵، ص۳.
  6.  گزارشی از مراسم گرامی داشت عبدالمحمد آیتی، کیهان فرهنگی، س ۱۵، شم ۱۴۸، ص۷۳، آذر و دی ۱۳۷۷ش.
  7.  همان.
  8.  آیتی، مترجمان عامل نقل فرهنگ‌ها هستند، س ۳، شم ۱، مسلسل ۲۵، ص۵.
  9.  استاد آیتی ترجمه فاخری از نهج البلاغه بر جای گذاشت، خبرگزاری مهر.
  10.  مجله رشد معلم، آذر ۱۳۸۱، شماره ۱۶۹، (از صفحه ۵۶ تا ۵۹).
  11.  مجله رشد معلم، آذر ۱۳۸۱، شماره ۱۶۹، (از صفحه ۵۶ تا ۵۹).
 

منابع

اوستا

استاد مهرداد اوستا

"محمد رضا رحمانی یاراحمدی" معروف به «مهرداد اوستا» در بهمن 1308 در بروجرد به دنیا آمد و تا سن 12 سالگی تحصیلات ابتدایی را در بروجرد وسپس برای گذراندن دوره متوسطه و ادامه تحصیل راهی تهران شد . وی در رشته فلسفه و علوم تربیتی به تحصیل پرداخت و بعد از اخذ مدرک کارشناسی ، به استخدام آموزش و پرورش درآمد . استاد "مهرداد اوستا "علاوه بر تدریس در دبیرستان های تهران ، در حوزه های علمیه و دانشگاه هم تدریس می کرد .

    "مهرداد اوستا " با مطالعات عمیقی که در رشته فلسفه و هنر داشت سال های زیادی را در دانشکده هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبا به تدریس زیبایی شناسی ، فلسفه هنر ، ادبیات و نقد تاریخ هنر مشغول بود. اما علاوه بر مشغله کاری فراوان همواره حضور جدی و پررنگ در انجمن های ادبی تهران داشت .

     بعد از انقلاب ، مدتی به عنوان مشاور وزیر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  به تربیت جوانان پرداخت و با تأسیس شورای شعر در تالار وحدت ، به ریاست این شورا منصوب گردید و تا آخرین روزهای عمر خود در اعتلای شعر انقلاب از هیچ کوششی دریغ نکرد .

استاد "مهرداد اوستا "یکی از مطرح ترین شاعران معاصربود که سال ها ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده داشتند و بسیار مورد توجه محافل و انجمن ها و اصحاب شعر و ادب بودند  .

    استاد "مهرداد اوستا " این شاعر غزل سرای نامی معاصر در 17 اردیبهشت 1370 در مراجعه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ناگهان حالش به هم خورد و چراغ فروزان استاد خاموش شد ودارفانی را وداع گفت .

 

وی صاحب کتابهایی همچون  :

 الف) از کاروان رفته  سال 1339  ب) اشک سرنوشت  سال 1342  پ) پالیزبان  سال 1342   ت) حماسه آرش سال 1344  ث) از امروز تا هرگز  سال 1345  ج ) روش تحقیق در دستور زبان و شیوه نگارش  سال 1348  چ) راما- سال  ح) فارسی (سال چهارم دبیرستان )  سال 1361  خ) شراب خانگی ترس محتسب خورده  سال 1352 د) امام حماسه ای دیگر  1368

زرینکوب

        دکتر عبدالحسین زرینکوب

 دکتر عبدالحسین زرین کوب در سال 1301 هجری شمسی در بروجرد دیده به جهان گشود . دکتر" زرین کوب تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان برد . سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متشرع و دیندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب،به شعر عربی هم علاقمند شد .گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را در مطالعه بکار نگرفته باشد .به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران رفت و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتاب های سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلا نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور ، رتبه دوم را به دست آورد . با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320 دکتر "عبدالحسین زرین کوب" در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد.با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود ، اما به الزام پدر،ناچار به ترک تهران شد . در همان ایام ، علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت ،از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد ،اظهار تاسف کرده بود. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند .در سال 1324 ،پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود ، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد . به هر تقدیر "عبدالحسین زرین کوب" در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکتری رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و درسال 1334 از رساله دکتری خود با عنوان (نقد الشعر ،تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفرتالیف شده بود با موفقیت دفاع کرد .
دکتر
" زرین کوب در سال 1330 درکنار عده ایی از فضلای عصر همچون "عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی ، "محمد معین ، پرویزناتل خانلری ، غلامحسین صدیقی  و عباس زریاب برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایره المعارف اسلام (E1)طبع هلند ، دعوت شد .
    دکتر
" زرین کوب" ایام تحصیل در تهران ،چندی نزد حاج شیخ " ابوالحسن شعرانی به تعلم  پرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه آشنایی بیشتر یافت .از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید . استاد که از قبل با زبان های عربی  ، فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سال های جنگ دوم جهانی  با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سرمی بردند ، به آموزش این دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه ،شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری درایران) در بروجرد منتشر شد ،در حالی که در این هنگام ،حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت .
    دکتر 
"زرین کوب" پس از آنکه به الزام پدر دانشکده حقوق را ترک گفت ،به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعددر بروجرد به کار معلمی پرداخت ،کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد .در دوران معلمی ،از تاریخ و جغرافیا وادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات ،همه را تدریس کرد .دکتر زرین کوب پس از اخذ درجه دکترا  از سوی استاد" فروزانفر برای تدریس دردانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 با رتبه دانشیاری ،کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام ،تاریخ ادیان ،تاریخ کلام و مجادلات فرق ،تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت .پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش ) دکتر" زرین کوب" چندی نیز در دانشسرای عالی تهران  ودوره دکترای  ادبیات فارسی دانشگاه تهران و در دانشکده  هنرهای درماتیک به افاضه پرداخت . در سال های 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاه های کا لیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد .
دکتر"عبدالحسین زرین کوب" در  24 شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب ، چشم و پروستات در گذشت.

دکتر "عبدالحسین زرین کوب " صاحب کتابهایی همچون  : « فلسفه شعر» ، یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران ( 1323) -  «بنیاد شعر فارسی»(ترجمه: اثر دارمستر) (1326) دفتر ایام  سال( 1328)  «ادبیات فرانسه در قرون وسطی» (ترجمه: اثر و.ل.سولینه)  1328

« ادبیات فرانسه در دوره ی رنسانس»(ترجمه: اثر و.ل.سولینه)   سال ..... - « متافیزیک» ( ترجمه: اثر فلیسین شاله)  سال 1329 -  «دو قرن سکوت »( سرگذشت حوادث و اوضاع تاریخی ایران در دو قرن اول اسلام از حمله ی عرب تا ظهور دولت طاهریان )  سال 1330  چاپ هشتم 1362  -  «شرح قصیده ی ترسائیه خاقانی»( ترجمه: اثر مینورسکی )  - سال 1332- چاپ دوم 1348  -  قرائت فارسی و تاریخ ادبیات (برای سال چهارم و پنجم دبیرستانها )  سال 1335   -  «فن شعر» (اثر ارسطو)  سال 1337  چاپ دوم 1243  -« نقد ادبی» ( جستجودر اصول و طُرق و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان ) (دوجلد) سال 1338- چاپ پنجم 1373   - « ارزش میراث صوفیه»  سال 1342  چاپ هفتم 1273  - «تاریخ ایران بعد از اسلام»  سال 1343- چاپ هفتم 1373  - «با کاروان حُله» سال .... ( کتاب به نام گلستان عجم توسط محمدنورمحمدخان و کلثوم فاطمه سید به زبان اردو  اسلام آباد  سال 1985 م )   چاپ نهم 1373  -  «دایره المعارف فارسی»-  سال 1345  ( تألیف غلامحسین مصاحب 1345) ( دوجلد- 1356 )  - « شعر بی دروغ» ، شعر بی نقاب  سال 1346  چاپ هفتم 1373  -  بامداد اسلام  چاپ ششم 1369  - « کارنامه ی اسلام»  سال 1348 - چاپ چهارم 1369   - « از کوچه رندان »( درباره زندگی و اندیشه ی حافظ )  سال 1349  چاپ دهم 1375   - «یاداشت ها و اندیشه ها »(شامل 34 مقاله ) ( به کوشش عنایت اله مجیدی )  سال 1351  -  «فرار از مدرسه»( درباره زندگی و اندیشه امام غزالی )  سال 1353  چاپ سوم 1364 -  «تاریخ در ترازو » سال 1354 چاپ دوم 1362   - «از چیزهای دیگر»( شامل 19 مقاله )   سال 1356-  چاپ سوم 1371  -« ادبیات فرانسه در قرون وسطی و رنسانس»  سال 1357  - « ارسطو و فن شعر» ( ترجمه و تجدید نظر شده ی متن ارسطو )  1357  چاپ دوم 1368   -  «جستجو در تصوف ایران » چاپ پنجم سال 1370   -« نقد ادبی» ( تألیف عبدالحسین زرینکوب و حمید زرینکوب )  برای سال چهارم آموزش متوسطه  سال 1358  چاپ دوم 1361  چاپ بعدی 1372 ...  -  «دنباله جستجو در تصوف ایران » سال 1362  چاپ چهارم 1376  - «با کاروان اندیشه   »   ( شامل 9 مقاله )  سال 1363  چاپ دوم 1369  -  «سیری در شعر فارسی» ( بحثی انتقادی در شعر فارسی و تحول آن با نمونه هایی از شعر شاعران و جست و جو یی در اقوال ادبا و تذکره نویسان   چاپ سوم 1371 - « سرّ  نی » سال 1364  چاپ ششم 1374 -  «تاریخ مردم ایران»       ( ایران قبل از اسلام )  چاپ هشتم 1382 -  دفتر ایام (شامل 20 مقاله )   سال 1365  چاپ سوم 1374  - «تاریخ مردم ایران »( از پایان ساسانیه تا پایان آل بویه )  چاپ هشتم 1382-  «نقش بر آب   »  ( به همراه جستجویی چند در باب شعر حافظ ، گلشن راز ، گذشته نثر فارسی ، ادبیات تطبیقی با اندیشه ، گفتگو ها و شنودها و خاطره ها  شامل 17 مقاله )   1368  چاپ سوم 1375   - «در قلمرو وجدان »( سیری در عقاید ، ادیان و اساطیر )   سال 1369 چاپ دوم 1375   -  «پله پله تا ملاقات خدا»( درباره زندگی و اندیشه و سلوک مولانا جلاالدین )  سال 1370  چاپ نهم 1375  - «پیرگنجه در جستجوی نا کجا آباد» ( درباره زندگی، آثار و اندیشه های نظامی )  سال 1372- چاپ دوم 1374  - «آشنایی با نقد ادبی » سال 1372- چاپ دوم 1374  -« روزگاران ایران» (گذشته باستانی ایران )  سال 1373  چاپ سوم 1375  -« روزگارانم ( از پایان ساسانیان تا تیموریان )  سال 1375  - «روزگاران دیگر» ( از صفویه تا عصر حاضر )  سال 1378  چاپ چهارم 1381 - « از گذشته ادبی ایران »( مروری بر نثر فارسی )   چاپ دوم 1383  -« حکایت همچنان باقی »( شامل 34 مقاله )  سال 1376  -« شعله ی طور» ( نگاه بر زندگی و اندیشه حلاّج ) سال 1377  چاپ سوم 1379  -« از نی نامه »( گزیده ی مثنوی معنوی ) با همکاری دکتر قمر آریان   سال 1377  - «صدای بال سیمرغ»   ( درباره زندگی ، آثار و اندیشه ی عطار )  سال 1378  -  «دیداری با کعبه جان »( درباره زندگی ، آثار و اندیشه ی خاقانی ) - ...  - ادبیات فارسی (1) ( قافیه و عروض  نقد ادبی )( دوره ی پیش دانشگاهی  رشته علوم انسانی  )   سال 1378  - «حدیث خوش سعدی» ( درباره زندگی و اندیشه سعدی )   سال 1379 -« تاریخ ایران باستان »(4) تاریخ سیاسی ساسانیان ( تألیف زرین کوب و روزبه زرین کوب)  سال 1379 - «دو رساله درباره انقلاب مشروطیت ایران»        ( ازمحمد آقا ایروانی و ابوالقاسم خان ناصرالملک ) به کوشش زرین کوب و روزبه زرین کوب   سال 1380  -« نامورنامه درباره ی فردوسی و شاهنامه»  سال 1381  - نردبان شکسته (تفسیر مثنوی معنوی مولانا )  سال 1382  -« تقویم پارینه  » ( یادداشت های روزانه استاد از سال 1318 تا پایان عمر )  (زیر چاپ )  - « سرزمین و تاریخ ایران »(زرین کوب و روزبه زرین کوب ) ( زیرچاپ) -« تک درخت »( قصه رمزی و فلسفی )  سال 1347

«نه شرقی ، نه غربی ، انسانی» (شامل 34 مقاله )  چاپ چهارم 1375  -« بحر در کوزه »( نقد و تفسیر قصه ها و تمثیل مثنوی )  1366- چاپ ششم 1374 - «روزگاران »( تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی)  (3جلد )  سال  1378 « تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن » ( ترجمه مجدالدین کیوانی )  1383

رناسی

دکتر علی آرش رناسی

دکتر علی آرش رناسی سال 1342 در شهرستان بروجرد متولد شدوتحصیلات ابتدایی و متوســـطه خود را در این شهرستان به پایان رساند و جهت ادامه تحصیل در رشته فیزیک کاربردی وارد دانشگاه اصفهان شد.(لازم به ذکر است در هیج مقطعی از دوران تحصــیل از سهمیه ایثارگران استفاده نکرد). همزمان با تحصیل در دانشــگاه، در جبهه های نبرد حق علیه باطل و دوران دفـــــاع مقدس، افتخار حضور در لشکر مقدس امام حسین (ع) اصـــفهان در کسوت بسیجی را داشت که مجموعا 59 ماه از دوران جنگ را داوطلبانه در جبهه بوده و 32 بار مجـــــروح شد، که آثار این مصدومیت ها، خصوصا شیمیایی، هنوز هم با ایشان است. بعد از پایان جنگ و پرداختن به درس و دانشگاه، پس از کسب لیسانس فیزیک از دانشگاه اصفهان، بلافاصله در کنکور کارشناسی ارشــــد پذیرفته شده و وارد دانشگاه تهران شد و فوق لیســـانس خود را در سال 74 در رشته فیزیک هسته ای از گروه فیزیک دانشگاه تهران اخذ نموده و در سازمان انرژی اتمی و دانشـــگاه امام حسـین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به فعالیتهای پژوهشـــــی و آموزشــی مشغول شدند و با همکاری دانشمند شهید محسن فخری زاده چند پروژه تحقیقاتی هسته ای را مدیریت و اجرا کردند. سپس به لرستان آمده و به عنوان رئیس دانشگاه پیام نور بروجرد شروع بکار نمود. بالاخره در اسفند 85 و پس از قبولی در آزمون دکترای تخصصی اعزام به خارج، برای ادامه تحصـــیل به همراه همسر و دو فرزند خود راهی اروپــــا شده و در آنجا ضمن تحصیل در مقطع دکترای فیزیک، سه سال بعنوان مســئول تشکیلات و دبیر انجمن اسلامی دانشـجویان انتخاب شد و موفــق شد که دو کنـــفرانس بزرگ بین المــللی علـــمی را برای دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در اروپا طراحی، مدیریت و اجرا کند و با دعوت از مسئولان وزارت علوم و وزارت بهداشت فضایی ایجاد گردید که باعث شد، یک انگـــــیزش فراگیر علــــمی در بین کلیه دانشـــجویان ایرانی شاغل به تحصــــیل در اروپا ایجاد شود، که اثرات مبارک آن هنوز هم ادامه دارد. همین تلاشها باعث شد در کنگره چهل و چهارم اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا که 64 انجمن اســـلامی دانشجویی در سراسر اروپا را سرپرســتی و ساماندهی کرده و نمایندگی می نماید، به عنوان عضــــو شورای مرکـزی، دبیر سیاسی و مسئول روابط خارجی اتحــادیه انتخاب شوند. پس از کسب دکترای تخصصی در دو گرایش فیزیک هسته ای و ذرات بنیادی، همچنین فیزیک نیمه رساناها، در مرداد ماه سال 90 به همراه خانواده به ایران مراجعت نمود و با مرتبه اســــتادیاری بعنوان عضو هیات علمی رسمی دانشگاه پیام نور، مشغول بکار گردید. از ابتدای سال 94 تا پایان سال 98، به مدت پنج سال ریاست دانشگاه پیام نور را در بروجرد عهده دار بود. ایشان در کنار کار اجرایـــی، از پژوهـــش نیز غافل نشد که ثمره آن 18 مقاله علمی- پژوهشی به زبانهای انگلیسی و روســـــی در ژورنالهای معتبرعلـمی خارجی با نمایه ISI مانند Elsevier است. همچنین در سالـــــهای اخیر در هشت کنفرانس علمی بین المللی خارج از کشور و چندین کنـــفرانس داخلی سخنرانی و مقاله داشته اند. دکتر علی آرش رناسی از  دانشــمندان و مفــاخر و سـرمایه های ارزشمند شهرستان بروجرد هستند و هم اکنون دبیر حزب موتلفه اســــلامی شهرستان بروجرد و عضو شــــورای مرکـزی و معاونت دبیرکل حزب موتلفه اســـلامی کشـــور نیز می باشند. ایشان انسانی متدین، انقلابی، فعال، دانشمندی اندیشمند و تاثیرگذار در عرصــه های مختلف  کشور می باشند. 

حجتی

استاد احمد حجتی

استاد احمد حجتی، فرزند محمد حجتی که جد وی حاج مولا اسداله بروجردی معروف به حجت الاسلام، از بزرگان شهر بروجرد بود، در یکم تیرماه سال ۱۳۱۵ دیده به‌ جهان گشود.

 وی دوران ابتدایی را در مدرسه فردوسی و دوران متوسطه را در دبیرستان‌های بروجرد سپری کرد و سرانجام برای ادامه تحصیل راهی تهران شده و در دانشگاه تهران موفق به اخذ مدرک لیسانس در سال ۱۳۳۸ در رشته علوم طبیعی شد و بعد از گذراندن دوران سربازی و با گذراندن دوره تربیت دبیری به استخدام آموزش و پرورش بروجرد درآمد و پس از ۳۳ سال و چند ماه خدمت در کسوت معلمی ، در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد.

 استاد احمد حجتی پس از انقلاب، به جمع شاعران انجمن ادبی مهرداد اوستا در بروجرد پیوست و در کنار استادانی مثل استاد مرتضی ذاکر به مراوده ادبی پرداخت.

 اشعار استاد حجتی بروجردی به ۲ دسته تقسیم شده است، یکی به گویش و لهجه شیرین بروجردی و دوم به زبان شیرین فارسی که در اشعار ایشان از غزل و رباعی گرفته تا مثنوی و دو بیتی وجود دارد.

 کتابی از اشعار او با نام (گلدشت) توسط سعید شیرین‌ بیان، به چاپ رسیده است، این کتاب هم اکنون در مرکز اسناد و مفاخر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بروجرد در دسترس علاقمندان می باشد.

استاد احمد حجتی ادیبی وارسته،شاعری شایسته،شخصیتی سلیم و علیم و ضمیرش سرشار از احساسات عاشقانه وصمیمانه بود.اودر بیان  شاعرانه اشعارگویش بروجردی بحر وفا و کان صفا بود.

استاد مرحوم احمد حجتی در تاریخ دوم اردیبهشت1401 درسن 86 سالگی به علت کهولت سن در تهران به دیار باقی شتافت.

روحش شاد و یادش گرامی

 

استاد حسین ابتیاع

استاد حسین ابتیاع نوازنده چیره دست ویلن و پیشکسوت موسیقی استان لرستان و شهرستان بروجرد در روز یکم خرداد ۱۴۰۱ دارفانی را وداع گفت.

استاد حسین ابتیاع در سال ۱۳۲۶ در شهرستان بروجرد متولد گردید و پس از پایان تحصیلات ابتدایى به فراگیرى موسیقى و نواختن ساز ویولن علاقمند شد. در سال‏هاى اول دبیرستان بود که به نواختن ویولن روى آورد و چون امکانات در این شهر براى وى مهیا بود، لذا علاوه بر یادگیرى موسیقى و نواختن ویولن به طور سینه به سینه، از خواندن کتاب‏ها و متدها و آثار موسیقى‏دانان کشور غفلت نکرد و با الهام از استعداد ذاتى خویش توانست تا مرحله‏ هاى زیاد پیشرفت نماید.

حسین ابتیاع پس از اینکه به خدمت نظام رفت، در قسمت موزیک ارتش فرصت خوب و طلایى را به دست آورد تا جهت فراگیرى خط نت، پلى بین اندوخته‌های قبلى خود برقرار سازد و موسیقى را به صورت علمى نیز بیاموزد.

ایشان پس از فراگیرى نت در ارتش، موسیقى را خیلى بهتر شناخت و اجرا کرد و خود از آن بهره‏ مند شد و چون در آن زمان، بهاى ویولن براى هنرآموز خیلى زیاد بود که البته هنوز هم نسبتا گران است، او تصمیم گرفت که اقدام به ساختن این ساز کند، لذا پس از اینکه چند ساز خوب را جهت الگو، براى کار خود انتخاب کرد، با تأسیس کارگاهى شروع به ساختن این ساز نمود و با مطالعات دقیق و تحقیق فراوان در این راه به استانداردهاى واقعى قطعات این ساز واقف گشت و توانست سازهایى بسیار زیبا و با صداى خوب بسازد.

لازم به ذکراست که در خرداد سال ۱۳۹۹ از استاد حسین ابتیاع توسط اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بروجرد، طی مراسمی تجلیل به عمل آمد.

وی سرانجام پس از سالها تلاش برای اعتلای فرهنگ و هنر در سن  ۷۵ سالگی در زادگاه خویش یعنی شهرستان بروجرد به دیدار معبود شتافت. روحش شاد و یادش گرامی