سید محمد حسینی:
به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل ستاد امر به معروف و نهی از منکر؛ ماهنامه «حیات عاشورایی» در صدمین شماره خود و در پرونده «ای نشسته صف اول» به سراغ سید محمد حسینی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و درباره ابعاد دینی و اجتماعی این دو فریضه با وی به گفتگو نشسته است.
متن این گفتگو به شرح ذیل است:
امربه معروف و نهی از منکر به مثابه یک مسئولیت اجتماعی از دیدگاه دینی و جامعه شناختی را چگونه تحلیل و تعریف میکنید؟
از منظر دینی امر به معروف در کنار دیگر فروع و عبادات جایگاه روشن و والایى دارد و همانگونه که به عباداتی چون نماز، روزه، زکات و حج توصیه و تاکید شده است به این دو فریضه و مسئولیت اجتماعی نیز عنایت شده و اساسا معیار برای برترى و خیر بودن امت اسلامی اهتمام به این تکلیف مهم است که خداوند فرمود: «کنتم خیر امة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله...»
در روایات و آموزههای دینى نیز با تأکید بر لزوم پایبندی به این واجب الهی، در مواردی به حکمت و فلسفه آن هم توجه شده است و ضمن بر شمردن فواید، آثار و برکات دنیوی و اخروی آن، زیانها و تبعات منفی ترک این فریضه هم یادآوری شده و دلیل انحطاط و افول اقوام گذشته ترک این رسالت خطیر ذکر شده است.
غیر از ادلهی نقلی بیشماری که در این خصوص در منابع اسلامی بیان شده است از جنبه عقلانی و نگاه جامعهشناختی هم تردیدی وجود ندارد که سرنوشت افراد یک قوم، آبادی و دهکده به هم پیوسته و انفکاک ناپذیر است و امروزه به خاطر توسعه اعجاب برانگیز ارتباطات و تاثیرپذیری جوامع از یکدیگر، مساحت این دهکده به تدریج به وسعت کل جهان گسترش مییابد.
درست است که فرد در وهله نخست باید در تهذیب نفس خود بکوشد و با شناخت معروف بدان ملتزم و از منکر اجتناب کند ولی عقل سلیم، آدمی را از بیتفاوتی نسبت به محیط پیرامون خود برحذر میدارد و به او یادآور میشود که از مرز خودیت پا فراتر گذارد و دیگران را به خوبیها و زیباییها دعوت بلکه امر کند و از فرو غلتیدن در پلشتیها و پلیدیها باز دارد، چون فرد و خانواده و آشنایانش زمانی میتوانند به کمال آدمیت و قله انسانیت و سعادت نائل شوند که محیط پیرامون آنان همراه و سازگار با این حرکت و هدف متعالی باشد وگرنه موانع یکی بعد از دیگری سدّ راه میشوند و در مسیر پر از خار مغیلان، سنگلاخ، باتلاق و درههای هولناک، رسیدن به مقصد رؤیایى بیش نخواهد بود.
با توجه به اینکه جهانیشدن همه دنیا را در بر گرفته است و کشور ما هم از این قاعده مستثنی نبوده و ما هم تحت هجوم ارزشها و فرهنگهای غربی قرار گرفتیم، چگونه میتوان میان مفاهیم مدرنی مانند آزادی و فردگرایی که دخالت شخص یا حکومت را در زندگی فرد نفی میکند، با امربه معروف به عنوان یک مفهوم سنتی رابطه برقرار کرد؟ آیا ممکن است؟
بدون شک جهانى شدن و یا جهانىسازى آثار خود را در جاى جاى جهان داشته و خواهد داشت بهویژه در جوامع و یا افرادی که خود به استقبال آن میروند و قبله آمال خود را ارزشها، سبک زندگی و فرهنگ لیبرالیسم میدانند؛ و در ایران هم بخشی از جامعه بهویژه طبقات مرفه و به اصطلاح روشنفکر این گرایش را دارند و در مواردی از غربیها هم خود را غربیتر جلوه میدهند!
اما تأثیرگذاری این هجمه فرهنگی بر تودههای مردم، متدینین و نسل جوان بستگی به این دارد که مدیران و فعالان فکری، فرهنگی، هنری و رسانهای چه اقداماتی را برای معرفی فرهنگ ناب اسلامی سامان میدهند؟ ایران در طول تاریخ همواره در نزد جهانیان به فرهنگ و ادب شهره بوده است، منابع و گنجینههای فراوان از گذشتگان در دسترس ماست و مردم ما هویت خاص خود را دارند، ما ملتی بیهویت و بدون تاریخ نیستیم؛ در گذشته مهاجمانی چون چنگیز و اسکندر بر این سرزمین سیطره یافتهاند اما فرهنگ غنی ما حفظ شده و حتی مهاجمان را متاثر ساخته است. هر چند که هجمه امروز تفاوتهای بسیار دارد و باورها و اخلاق جامعه را هدف قرار داده است اما همانطور که برخلاف ملل دیگر ما هیچ گاه مستعمره نبودهایم، در شرایط پیچیده کنونی هم اگر به خوبی انجام وظیفه کنیم، در این کارزار بیامان و نابرابر نه تنها میتوانیم از ارزشهای ایرانی اسلامی که با فطرت پاک آدمی سازگار است، صیانت کنیم بلکه با ارائه هنرمندانه آن به جهانیان و به چالش کشیدن لیبرالیسم غربی که دیگر حتی در غرب هم برترین و آخرین دستاورد و ارمغان بشری محسوب نمیشود، دیگران را هم تحت تاثیر قرار دهیم؛ یک نمونه موفق در این باره گسترش فرهنگ مقاومت، مبارزه با ظلم و عدالتخواهی است که مرزها را در نوردیده و باعث تحولات چشمگیری در منطقه و جهان شده است.
اگر در این جنگ نرم فرهنگی مغلوب نشویم و دست برتر را داشته باشیم دیگر باز کردن گرههایی چون تعارض آزادی و فردگرایی یا میزان دخالت حکومت و یا دیگران در حریم خصوصی افراد، کار سادهای خواهد بود، اما اگر مفاهیمی چون آزادی یا اصالت فرد و اصالت لذتجویی را با تفسیر اومانیستی بپذیریم و بعد بخواهیم تعالیم اسلامی را با آنها مطابقت دهیم، امکان پذیر نیست و در نهایت یک دیدگاه التقاطی عرضه خواهیم کرد، معجونی که نه این خواهد بود و نه آن!
خلاصه با نگاه اسلامی، آزادی، کرامت انسانی، تمتع و بهره بردن از طیبات و لذائذ مباح و مشروع هر کدام جایگاه خاص خود را دارند و در یک منظومه فکری هیچ تنافر و دوگانگی بین آنها وجود ندارد.
اولویت های امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروزی چیست؟
امر به معروف و نهی از منکر دامنه وسیعی از مباحث فردی و اجتماعی را در بر میگیرد که این امور غالباً مانعه الجمع نیستند و نباید مسائل مهم را مستمسکی برای اجتناب از امر به معروف در موضوعاتی با اهمیت کمتر قرار داد، اما بدیهى است که اگر به مسائل فراگیر و حکومتی اهتمام بیشتری باشد بر اصلاح امور جامعه تاثیر گذارتر خواهد بود و نتایج بهتری به همراه خواهد داشت. اگر یک مصداق را بخواهیم ذکر کنیم در حال حاضر اجرای عدالت و مبارزه با فساد اهمیت بسیاری دارد و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و در این قضیه امر به معروف صاحب منصبان در سه قوه و دیگر کارگزاران ارشد نظام از باب «النصیحة لأئمة المسلمین» اهمیت بهسزایى دارد که خوشبختانه نهادهاى نظارتى و قضایى گامهای خوبی در این خصوص برداشتهاند و مباحثی چون شفافیت مواضع و عملکرد مسئولان و رویههای اجرائی و مدیریتی و نیز سوتزنی از جانب مردم با مشاهده تخلفات و مفسدهها، مطالبه جدی جامعه شده که نتایج خوبی را بههمراه خواهد داشت.
در مقام آسیبشناسی به نظر شما وضعیت کنونی جامعه ما از لحاظ درک مسئولیت اجتماعی امربه معروف و نهی ازمنکر چگونه است و در چه نقطهای قرار داریم؟ آیا امربه معروف از بین رفته است و نیاز به احیاء دارد؟
علیرغم اقدامات صورت گرفته در شرایط مطلوب به سر نمیبریم. بله، نقاط مثبت متعددی را میتوان بر شمرد اما با توجه به آرمانها و اهداف نظام اسلامی، توقع بیشتری وجود دارد. یکی از دلایل عمدهی بیتوجهی به این فریضه و کمرنگ شدن آن در جامعه، ترویج فرهنگ غربی از جمله آزادی به معنای ولنگاری و بیبندوباری است و اینکه هر کسی خودش انتخاب میکند و نباید چیزی را بر دیگران تحمیل کرد و شعار فریبندهی با زور نمیتوان افراد را به بهشت برد و یا توسعه دامنه حریم خصوصی به خودرو و خیابان و...، هجمه غربگرایان و افرادی که منافع نامشروع آنان با زنده بودن این فریضه به مخاطره میافتد از دیگر عوامل کمرونقی امر به معروف هستند.
بعد از پیروزی انقلاب دولت موقت اعلام کرد مردم به کار و زندگی خود برگردند و اداره کشور را به ما بسپارند، اما امام تأکید داشت که کار تمام نشده و مردم باید در صحنه بمانند و مراقب اوضاع باشند و اگر مردم در صحنه دفاع از اصول و ارزشهای انقلاب نبودند در همان سالهای اولیه، بنی صدر و دیگر لیبرالها انقلاب را دو دستی تقدیم نظام سلطه میکردند و سرنوشت انقلاب اسلامی مانند سرنوشت بسیاری از قیامها، جنبشها و انقلابها میشد که به بیراهه رفتند یا شکست را پذیرا شدند.
بههرحال نقش مردم بسیار تعیینکننده است و نباید با کمکاری و قصور و یا خیانت و تقصیر برخی مدیران مردم دچار سردی، نومیدی و بیتفاوتی شوند. در حال حاضر ضعف دولت سبب مشکلات معیشتی مردم و نارضایتی جمعی از آنان شده است که گره کار باز به دست خود مردم باز میشود و آن اینکه در انتخابات سال آینده فردی را برگزیند که با روحیه انقلابی و تلاش و مجاهدت، سکان قوه مجریه را با درایت در دست با کفایت خود گیرد و شرایط را بهبود ببخشد تا روح نشاط و امید در جامعه زنده شود. در آن صورت نه تنها به فریضه اجتماعی امر به معروف، بلکه به انجام دیگر واجبات نیز شور و شوق بیشتری نشان خواهند داد.
در مقام ارائه راهکار و سیاستگذاری، به نظر شما چه راهحلهایی برای عملیاتی کردن این فریضه در جامعه وجود دارد؟ و اینکه آیا اساسا این وظیفه بر عهده حکومت است که در جامعه پیاده کند یا حکومت صرفاً باید بسترهایی را فراهم کند که در آن خود مردم و سازمانهای مردمنهاد این فریضه را پیاده کنند؟ به طور مشخص نقش ستاد امربه معروف و نهی از منکر چیست؟ چه اقداماتی را میتواند انجام دهد؟
همانگونه که ضرورت دیگر وظایف اجتماعی برای مردم تبیین میشود و لزوم پایبندی به دیگر عبادات واجب از دوران کودکی به فرزندان آموزش داده میشود و در برنامههای آموزشی و تبلیغی قرار میگیرد، فلسفه و نتایج امر به معروف هم باید به خوبی تشریح شده تا مطالبه عمومی شود و به عنوان حق همگانی در اذهان نهادینه شود، نه اینکه تبلیغات رندانه مستقیم و غیر مستقیم در جامعه علیه این فریضه صورت گیرد به شکلی که حتی نیروهای متدین و دلسوز دچار تردید شوند که آیا وظیفه امر به معروف برعهده آنان هست یا مسئولیتی ندارند؟
گاه در بیان شرایط امر و نهی و یا شناخت معروف و منکر چنان مسئله را غامض جلوه میدهیم که گویا تنها مجتهد مسلم و اسلامشناس خبره از عهده آن بر میآید، در نتیجه مکلف عطای آن را به لقایش میبخشد! بله ما هم قبول داریم که برخی امور ظرافتهای خاص خود را دارند اما نه اینکه مسائل بیّن را چنان پیچیده کنیم که فرد متحیر شود و نداند آیا وظیفهای دارد یا ندارد؟ بسیارى از معروفها و منکرها که به عنوان واجبات و محرمات در فقه از آنها یاد میکنیم کاملاً روشن هستند و عامه مردم هم بدانها واقف هستند و میتوانند در مورد آنها امر و نهی کنند، اگر هم برخی ابهامات وجود دارد وظیفه نهادهای آموزشی، تبلیغی، فرهنگی و رسانهای است که روشنگری و آگاهیرسانی کنند، نه اینکه صورت مسئله را پاک کنند!
در شرایط فعلی مهمترین آسیب، عدم اهتمام جامعه به این فریضه سرنوشتساز است. اگر بهدرستی اهمیت این دو اصل و ضرورت انجام آن برای مردم توضیح داده و گفتمان غالب شود، طیکردن بقیه راه دشوار نخواهد بود. چون مردم راه را هموار خواهند کرد و افراد حقیقی و حقوقی را وادار به انجام وظایف خود خواهند کرد.
امر به معروف و نهی از منکر هم وظیفه دولت است و هم ملت، دستگاهای دولتی و نهادهای حاکمیتی مسئولیتها، ابزارها و امکاناتی در اختیار دارند. بهویژه سازمانهای نظارتی، آموزشی و فرهنگی که میتوانند به گسترش معروف و کاهش منکر در جامعه کمک شایان توجهی کنند و نیز بسترها و زمینههای مشارکت فعال آحاد جامعه را در انجام این فریضه فراهم کنند.
ستاد امر به معروف بهجای تصدیگری این کار عظیم که به تنهایی هرگز از عهده آن بر نمیآید، باید به ترویج فرهنگ امر به معروف و آموزش آن اهتمام ورزد. شوراهای امر به معروف در وزارت خانهها و نهادها را فعال و پاسخگو کند که هر کدام در قلمرو خود با بهکارگیری نیروهای متعهد و با انگیزه در سالمسازی محیط پیرامون خویش بکوشند. ستاد باید از دستگاههای ذی ربط بخواهد که ظرفیت و محتوای تولیدات فرهنگی، هنری، رسانه و فضای مجازی را به سمت این هدف جهت دهند، نه اینکه بر عکس عمل کنند و در قالب جذاب هنر، جای معروف و منکر را عوض کنند!
آیا میتوان تجربه قالبهای موفقی نظیر امر به معروف مسئولین، محیط زیست، امر به ماسک زدن را تعمیم داد و دیگر مواردی که مقبولیت عرفی کمتری دارند مورد استفاده قرار داد؟ چه سازوکاری باید برای این فرآیند طی شود؟ نقش شبکههای اجتماعی و نظام آموزشی چیست؟ آیا امر به معروف در شبکههای اجتماعی معنا دارد؟
در این موارد چون خطر برای مردم جدی و ملموس بود و امکانات کشور بسیج شد، در کوتاه مدت توانستیم تا حدودی نتیجه بگیریم. این احساس مسئولیت را در همگان بهوجود آوردیم که رعایت نکات بهداشتی توسط فرد کافی نیست، اطرافیان و همگان باید رعایت کنند تا نتیجه حاصل و خطر برطرف شود؛ چون این ایده به درستی در اذهان جا گرفت، توصیه و تذکر به افرادی بیاعتنا به نکات بهداشتی زیاد شد، چون کسی نمیگفت تقصیر یا قصور دیگری به خودش مربوط است و به من ارتباطی ندارد. تبلیغات و آموزشهای فراوان با استناد به نظرات متخصصان داخلی و خارجی، فضا و گفتمانی را بر کشور غالب کرد که فرد تذکرگیرنده هم به خود اجازه نمیدهد اعتراض کند، بلکه معمولاً خطای خود را میپذیرد و عذرخواهی میکند. بههرحال در این قضیه که پای مرگ یا بیماری و آسیب جدی جسمی مطرح بود و دست اندرکاران راهکارهای مشخصی مثل زدن ماسک و کمک مومنانه را توصیه کردند، جامعه هم پذیرا و همراه شد.
این تجربه میتواند در ترویج خوبیها و جلوگیری از پلیدیها و پلشتیها درسآموز باشد البته مشروط به اینکه همین عزم و اراده یا حداقل درصدی از آن در مسئولان و مردم بهوجود آید و همانطور که از ویروس کرونا هراس دارند، از کرونای آلودگی و گناه هم واهمه داشته باشند و دارو و واکسن عبادات و نیکیها را مؤثر در زندگی فردی و اجتماعی و نیز رفاه، امنیت و سعادت جامعه بدانند.
به نظر شما نقش ابزارهای قانونی و نظارتی که از سوی حکومت اعمال میشود چه نقشی در اجرای این فریضه دارد؟
بدون شک حکومت در تحقق احکام الهی و زمینهسازی برای اشاعه معروف و پیشگیری یا مقابله با منکرات و معاصی نقش مؤثری میتواند ایفا کند و اصلاً یکی از ادله تشکیل حکومت اسلامی اجرای حدود الهی است، که البته کارگزاران نظام اسلامی خود باید پیشگام و الگوی امتثال اوامر الهی و ترک محرمات باشند تا سفارشات و فرامین آنان باورپذیر باشد و گرنه «رطب خورده منع رطب کی کند؟»
علاوه بر آن مسئولان باید عزم جزم در این خصوص داشته باشند و الزامات این فریضه را فراهم کنند و اولویت را به پیشگیری دهند چون درمان همواره مشکلتر و پر هزینهتر و درمواردی هم بلا اثر است و اگر بین قول و فعل کارگزاران دوگانگی باشد نباید انتظار داشت نتیجه چندانی عاید شود. حکومت از ابزارهای مختلف و متنوع نظیر قانون میتواند استفاده کند. اگر در وضع قوانین دقت لازم صورت گیرد و با شناخت نسبت به واقعیتها و معرفت نسبت به وضع مطلوب، بایدها و نبایدها به درستی مشخص شود و نحوه برخورد با متخلف با شفافیت روشن شود، انجام این فریضه برای توده مردم راحتتر میشود. تقنین عالمانه در موضوعات مختلف از جمله امر به معروف بخشی از کار است و اگر به همین مرحله اکتفا شود معلوم نیست چقدر فایده داشته باشد و چه بسا مصوبات روی همان کاغذ بماند، لذا نظارت بر اجرای قانون، چه بسا از قانون گذاری مهمتر باشد. برای نمونه نمایندگان مجلس دو وظیفه اصلی برعهده دارند که همان وضع قانون و نظارت است ولی متأسفانه در دورههای مختلف مشاهده کردهایم که نظارت همسنگ قانونگذاری نیست که امیدواریم در مجلس یازدهم این توازن برقرار شود.
علاوه بر مجلس، دستگاههای نظارتی دیگر مانند سازمان بازرسی، دیوان عدالت، دیوان محاسبات و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی میتوانند در اصلاح امور نقش مؤثری ایفا کنند و نقش بازدارنده از لغزشها و شتابگر در انجام مأموریتها داشته باشند.